122ندارد مرا مگر مؤمن و دشمن ندارد مرا مگر منافق. 1
در اين جا استاد فياض با عذرخواهى از حاضران گفت:
هر چند مسائل فراوانى براى نقد و بررسى وجود دارد، ولى وقت جلسه بيش از اين گنجايش ندارد. از اين رو، براى امروز مباحث را كافى مىدانم و اميدوارم كه يك بار ديگر توفيق الهى شامل حال همه ما شود و در نشستى ديگر مباحث ديگر را بررسى كنيم. آن گاه رايحۀ دلانگيز صلوات فضاى جلسه را معطر ساخت.«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ».
محمد: اصلاً گذشت زمان را احساس نكرديم. ساعت 10/30 دقيقۀ شب است. چه قدر خوب است كه عمر آدم در چنين جلساتى بگذرد.
هادى: عجب جلسۀ خوبى بود. يكى از بهترين روزهاى عمر من به شمار مىآيد. تا امروز اين قدر دربارۀ عقايد وهابيان و شبهههاى آنها نمىدانستم. بايد از شما تشكر كنم كه مرا به چنين جلسهاى راهنمايى كرديد تا جدّىتر به اين مسائل فكر كنم.
محمد: راستى نگفتى پيشنهاد دومتان چه بود؟
هادى: از وقتى كه به ديدارت آمدم و با شنيدن صحبتهاى استاد فياض، به اجراى يك برنامۀ فرهنگى در كاروانها فكر مىكنم. به نظر من همۀ حجاج براى تشرف به سفر حج بايد واكسينۀ اعتقادى شوند و آمادگى لازم را براى رويارويى با شبههها پيدا كنند.