30صفحه ، ديگر جنايت نيست ، تراژدى نيست ، بلكه حماسه است ، افتخار و نورانيّت است ، تجلّى حقيقت و انسانيّت است ، تجلّى حقّپرستى است . آن صفحه را كه نگاه كنيم ، مىگوييم بشريّت حقّ دارد به خودش ببالد . امّا وقتى صفحۀ سياهش را مطالعه مىكنيم مىبينيم كه بشريّت سرافكنده است و خودش را مصداق آن آيه مىبيند كه مىفرمايد : «قٰالُوا أَ تَجْعَلُ فِيهٰا مَنْ يُفْسِدُ فِيهٰا وَ يَسْفِكُ الدِّمٰاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ » 1 .
مسلّماً جبرئيل امين در مقابل اعلام خدا كه فرمود : «إِنِّي جٰاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً » 2 سؤالى نمىكند ، بلكه آن دسته از فرشتگان كه فقط صفحۀ سياه بشريّت را مىديدند و صفحۀ ديگر آن را نمىديدند ، از خدا اين سؤال را كردند كه آيا مىخواهى كسانى را در زمين قرار دهى كه فساد كنند و خونها بريزند ؟ و خدا در جواب آنها فرمود : «إِنِّي أَعْلَمُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ » . 3
آن صفحه ، صفحهاى است كه ملك اعتراض مىكند ؛ بشر سرافكنده است و اين صفحه ، صفحهاى است كه بشريّت به آن افتخار مىكند .
چرا بايد حادثۀ كربلا را هميشه از نظر صفحۀ سياهش مطالعه كنيم ؟ و چرا بايد هميشه جنايتهاى كربلا گفته شود ؟ چرا هميشه بايد حسين بن على از آن جنبهاى كه مورد جنايت جانيان است مورد