36افتادگى برپا مىسازند و به وسيلۀ قدرتى كه از تسليم و اطاعت به آنها مىرسد، جسمهاى بزرگ و كوچك و دور و نزديك را كه در دسترس شعاع آنهاست از سقوط نگاه مىدارند و با حرارت، زندگى خانوادههاى منظومۀ خود را از كرات بزرگ تا ذرات كوچك گرم مىسازند و جمله را براى كسب حيات، مسعد مىگردانند.
ابراهيم پس از اين مشاهدات، خود را جزئى از جهان ديد و با نواى عمومى همآهنگ شد و گفت: (وَجَّهتُ وَجْهِىَ. . .) ؛ «من هم روى خودم را به سوى او گرداندم و يكسره تسليم وى شدم.» از اين پس خود را جزئى از عالم ديد و بايد هر چه بيشتر تسليم ارادۀ خدا شود و در مدار حكم او بگردد و مانند تمام اجزاى بزرگ و كوچك جهان، از زير دست و كوچكتر وامانده دستگيرى نمايند.
ابنطفيل در كتاب حى بن يقظان 1مىگويد: حى بن يقظان چون درخود تفكر نمود خود را از سه جهت شبيه به سه موجود ديد؛ از