52فضاى مسجد را عطرآگين كرد. غوغايى در دل نرگس برپا شد، او بارها داستان ابراهيم را از كتاب مربوط به قصص پيامبران خوانده بود و هر مرتبه اين همه استقامت و فرمانبردارى از خداوند را تحسين كرده بود ولى امشب حال و هواى ديگرى داشت و او خود را در جايگاه هاجر ديد.
لحظه به لحظه خود را با او مقايسه مىكرد و مسائل او را بر روح و جان خويش مىآزمود. حضور دختران جوان با چادرهاى سفيد نماز بدجورى او را هوايى و خيالاتى كرده بود و آن چنان در تخيلات خود پيش مىرفت كه بهراحتى از مسجد بيرون مىزد و سبكبال همچون كبوتران سفيدبال بر آسمان كعبه پرواز مىكرد و به همه جا سرمىكشيد و على را در كنار خود مىديد كه در كنار هم بر گرد حرم در طوافند و شيرينترين زمزمههاى آسمانى را در گوش يكديگر نجوا مىكنند.
روحانى: خوب حالا كه معلوم شد همه آمادهايم به چند نكته مهم در اين بخش از ماجراى حضرت ابراهيم توجه بفرماييد: اوّل اين كه بناى ماجراى حج از همان ابتدا بر امتحان بوده است، يعنى خداوند از آغاز سنگ بناى اين جريان مبارك تا امروز آزمايش و امتحان را در نظر داشته است، چه براى بنيانگذاران آن و چه براى انسانهايى كه در طول تاريخ از سراسر عالم به قصد اعمال حج به سوى آن مىشتابند؛ وگرنه خداوند مىتوانست سرزمين ديگرى را انتخاب كند كه اين چنين خشك و سوزان و غيرقابل كشت و زرع نباشد. و متأسفانه بسيارى در اين امتحان رد مىشوند، يعنى به نظر خودشان دليلى براى حضور در چنين مكانى نمىبينند. دوّم كه به نظر من درس بسيار مهم و مورد نيازى است آموزش توكل و واگذارى امور به خداوند است، براى چندلحظه خودتان را جاى