19هستند، يكيك اماكن را نشان مىدهند، زائران را طواف مىبرند. حتى شنيدهام كه در آنجا ستاد امداد گمشدگان هست كه داراى لباسها و كارت مخصوص هستند و ايرانىها را راهنمايى مىكنند؛ و جاى هيچگونه نگرانى نيست.
ثانياً: من هم خيلى دلم مىخواهد بيايم ولى نه تنها فعلاً پولش را ندارم بلكه اصلاً حج بر من واجب نيست. خودت خوب مىدانى كه من يك كاسب سادهام، تازه چند ماهى است كه يك دانگ از يك مغازه را خريدهام، هنوز پنج دانگ ديگر دكان را مالك نيستم و هر ماه بايد كرايه آن را پرداخت كنم، بابت همين يك دانگ هم هنوز كلى بدهكارم.
نرگس: چرا بر تو حج واجب نيست؟! مگر نمىگويند استطاعت يعنى داشتن مال و امكانات به مقدارى كه شخص بتواند خودش را به مكه برساند و برگردد و اين رفت و برگشت او را فقير نكند و وضع زندگىاش را به هم نزند. شما كه الحمدللّٰه مال دارى، خانه شخصى دارى، يك دانگ از دكان را هم دارى كه مىتوانى اين يك دانگ را بفروشى و پول مكه را جور كنى.
على: آن وقت مردم به من نمىخندند كه فلانى حاجى شده ولى دكان از خودش ندارد، حاجى شده ولى يك ماشين معمولى هم ندارد، حاجى شده ولى براى بچهاش هنوز يك دوچرخه نخريده، حاجى شده ولى... .
نرگس: اين چه حرفهايى است كه مىزنى على آقا؟! مگر تا به حال كه در دكان اجارهاى كاسبى مىكردى زندگيمان اداره نمىشد؟ مگر تا حالا كه ماشين نداشتهايم زندگيمان نچرخيده است؟ حالا هم اگر اين يك