18است. و مهمتر اين كه ماليات، گرفتنى است و از شما مىگيرند، اما خمس، دادنى است و بايد خودت با قصد قربت به خداوند پرداخت كنى.
خوب نرگس خانم اگر اجازه ختم جلسه امشب را مىفرماييد چاى آخر مجلس را بياوريد تا سفرۀ شام را بيندازيم كه به نظرم خيلى دير شده است.
* آن شب را نرگس تا صبح نخوابيد. فكر مسافرت، تنهايى، كشور غريب، آن هم سفرى با اين اهمّيت كه قدم به قدم آن داراى اعمال و برنامه مخصوص است و خراب شدن هر گوشهاى از آن مشكلاتى را به بار مىآورد او را آنى رها نمىكرد، تا اين كه صداى قرآن و مناجات از بلندگوى مسجد برخاست، از جا بلند شد و وضويى گرفت و خود را براى نماز شب و مقدمات نماز صبح آماده كرد. پس از نماز و تعقيبات دو مرتبه گفتگوها شروع شد.
على: چرا اينقدر كسل به نظر مىرسى؟! تو كه بايد خيلى خوشحال باشى.
نرگس: خوشحال هستم ولى ديشب تا صبح خوابم نبرد، آخر چطور مىتوانى مرا تنها بفرستى؟ يك زن تنها، يك كشور غريب، زبان ناآشنا، شلوغى و ازدحام، اعمال و مناسك سخت، واقعاً چطور وجدانت اجازه مىدهد؟!
على: اوّلاً نترس، هيچ مشكلى نيست، در يكى از كاروانها ثبتنام مىكنى؛ افراد يك كاروان مورد اعتماد هستند. شنيدهام كه هر كاروانى روحانى دارد، مدير و خدمه دارد؛ قبل از مسافرت در ايران جلسه مىگذارند، خيلى از مسائل را ياد مىدهند، در آنجا هم همراه زائران