49عابر در رفتن اصرار كرد، با او بجنگد، زيرا او شيطان است». 1 و در مواردى از جمله عبور زن نماز را باطل مىدانند. 2از آنجا كه آنان اين حكم را بسيار جدى مىگرفتند، در گذشته زد و خوردهايى ميان نمازگزاران و عابران در مسجدالحرام و مسجدالنبى - (ص) - به وجود مىآمده، و گاهى ماجرا حتى تا محكمه و دارالاماره كشيده مىشده است، چنانكه نمونهاى از آنها را شخصى به نام «صالح بن سمان» نقل مىكند. وى مىگويد:
«يك روز جمعه من همراه «ابو سعيد» بودم، او نماز مىخواند و چيزى در مقابل خود گذاشته بود كه ميان او و مردم حايل و مانع باشد، كه ناگهان جوانى (از قبيلۀ ابى معيط) آمد، و خواست از برابر «ابو سعيد» بگذرد، «ابو سعيد» به گلوى او زد تا برگردد، مرد جوان نگاه كرد و ديد هيچ راهى جز عبوراز پيش روى «ابو سعيد» ندارد، دوباره برگشت «ابوسعيد» اين بار شديدتر از دفعۀ گذشته بر سينۀ او كوفت، جوان به «ابو سعيد» بد گفت، و سپس جمعيت را شكافت و از مسجد خارج شد و نزد «مروان» (حاكم مدينه) رفت و از آنچه بر سرش آمده بود به مروان شكايت كرد، ابوسعيد نيز نزد مروان رفت. «مروان» به وى گفت: با برادر زادهات (برادر ايمانى) چه كردهاى كه از تو شكايت مىكند؟ «ابو سعيد» در پاسخ اين حديث را خواند: