25مىريزد.
شب نهم بسيارى از زائران در عرفاتند. چه زيباست آن شب، بسيارى از زائران رازگويى پيشه مىكنند؛ و در درون چادرها، راكعان، ساجدان و قائمانِ پرستشگر، نماد زيباى عبوديت را رقم مىزنند.
سحرگاه كه شب مىگريزد و هستى در نور غرق مىشود، به بيابان كه مىنگرى انسان است كه موج مىزند اينجا، عرفات: جامع الملل، جامع الشتات... چه مىگويم؟ نمايشگاه بزرگ انسان است. در بيابان عرفات سياه، سفيد، و... همه دوش در دوش هم، و آهنگ ندايشان يكى است: «خدا». (تصوير شماره 2)
جبل الرحمه در دل عرفات نيز ديدنى است، زائران كه يكسر سفيدپوشند چون بر آن فراز مىآيند و از ستيغ تا دامنۀ آن را مىپوشانند از دور كوه بزرگى را ماننده است كه گويى تمام آن با برف پوشيده است: سفيدِ سفيد.
آفتاب بىدريغ حرارت مىبارد، عرق بر تنها نشسته امّا شوق و التهاب و دلدادگى با خدا همچنان در جان بسيارى موج مىزند.
خيمه بزرگ بعثه مقام معظم رهبرى چونان نگينى در ميان خيمهها شور و هيجان ويژهاى داشت. در آستانه وقوف واجب (نزديك ظهر) مراسم دعا و نيايش اعلام مىشود. دلها آماده است، قلبها مىلرزد صاحبدلى بانواى دلنشين و شورانگيزى از معشوقى مىخواند كه «صد قافله دل همره اوست» از حجت حق، ولىّ اللّٰه الأعظم، امام زمان - عجلاللّٰه تعالى فرجه الشريف - .
ياد مهدى - عج - اشكها را بر ديدهها مىنشاند، سيلاب اشكها برگونهها جارى مىشد. فريادهاى يامهدى فراز مىآمد و تمنّاى ديدار دوست را برجانها مىريخت، نداى «يا بنالحسن» هاى عاشقانه فضا را ديگرسان ساخته و عطرآگين كرده بود. زائران كه از ديرباز شنيدهاند كه يار در اين ديار است، از ژرفاى جان و اعماق قلب فريادش مىزنند؛ و با مولايشان سخن مىگويند.