253سر، كه بر ديده بايد نهاد و سرمۀ چشم كرد.
حركتِ عمومى، به سوى حرم امام است. وقتى در آخرين مقطعِ راه، چشمها بر گنبد و حرم امامحسين(ع) و حضرت اباالفضل7 مىافتد، شورى ديگر پديدار مىشود.
انبوه فشردۀ مردم، رو به آن قبلهاند. سينه مىزنند، پرچم و شعار و پلاكارد حمل مىكنند، اينان لبيك گويانِ «هَلْ مِنْ ناصِر» حسين بن على(ع)، در غربتِ كربلا و عاشورايند.
پابرهنه، گاهى كودكان در آغوش، خسته و از راه رسيده، گرد سفر بر سر و روى، پاهاى پرآبله، شوق ديدار.... ولى... بالأخره خواهند رسيد. لذت ديدار، مرهمى بر زخمها و تسكينى بر رنجهاى راه است.
در كوى عشق، درد و بلا، كم نمىشود
قاصد، تسلّىِ دل عاشق نمىدهد شوقِ حرم، به قبلهنما، كم نمىشود 1
كاروانهاى پيادۀ زيارتى، از بهرههاى معنوى و تربيتى هم برخوردار است. هم براى خود زائران پياده، هم براى مردم و عشاير طول راه. سخنرانىهايى كه مىشود. مجالس وعظ و سوگوارى كه برپا مىگردد، ارشاد و بيان احكامى كه به عمل مىآيد. در چادرها، در حسينيهها، در طول راه، در تماسهاى فردى و جلسات خصوصى با جوانان، آثار تربيتى فراوانى است.
چه «توبههاى نصوحى» كه انجام مىگيرد، چه تبيين مسائل فكرى، كه آثار تبليغات سوء الحادى كفار بعثى را از ذهنها مىزدايد.
مردم هم منتظر شنيدن اين تبليغات و ارشادها هستند، با علاقهاى كه به «زوار پياده» دارند، و با احترامى كه براى علما و سادات كاروانها قائلند، اين استقبالها و پذيرايىها، از زائرين را براى خود، افتخار و براى زندگيشان، بركت مىشمارند.
بهعلاوه، روستاييان و عشاير هم، كه محرومان هميشگى و ستمديدگان حاكمان