237چه اهانتها و ممانعتها نسبت به قبر سيدالشهدا انجام گرفت، 1 ولى مگر مردمِ كربلايى و حسينى دست كشيدند؟ هرگز! كمى تاريخ بخوانيم (كه تاريخ، سراسر درس و عبرت است).
شيخ طوسى در «امالى» نقل كرده است:
يحيى بن مغيره مىگويد: نزد «جرير بن عبدالحميد» بودم. مردى از اهل عراق آمد. جرير از اوضاعِ مردم در عراق سؤال كرد. گفت: هارونالرشيد را در حالى پشت سر گذاشتم كه قبر حسين(ع) را خراب كرده و دستور داده بود كه درخت سدرى را كه در آنجا بود - به عنوان نشانۀ قبر براى زوار، و سايهبانى براى آنان - قطع كنند.
جرير دستهايش را بلند كرد و گفت: الله اكبر! در اين باره خبرى از پيامبر به ما رسيده بود كه آن حضرت، سهبار قطع كنندۀ درخت سدر را لعنت كرده بود. ما تاكنون متوجه معناى اين حديث نبوديم. اينك علت نفرين و لعن كردن آن حضرت را مىفهميم! زيرا هدف از بريدن درخت سدر، دگرگون ساختن شهادتگاه و محل دفن حسين(ع) است، تا مردم جاى قبر او را ندانند و پيرامون آن توقف نكنند. 2
اوج اين سختگيرىها نسبت به زائران و تخريب و اهانت نسبت به قبر حسين(ع) در زمان خليفۀ سفاك، متوكل عباسى بود. متوكل، پاسگاهى را براى سپاه خود در نزديكى كربلا قرار داده و به افراد خود فرمان اكيد داده بود كه: هركس را يافتيد كه قصد زيارت حسين را داشت، او را بُكشيد. 3 اين دستور قتل نسبت به زائران حسين(ع) اوج خباثت و كينهتوزى متوكل را مىرساند. به امر متوكل هفده مرتبه قبر حسين(ع) را خراب كردند. 4 و بعد از متوكل هم خلفاى ديگر عباسى مانند «مسترشد» و «راشد» نسبت بهقبر و زيارت و زائرين، سختگيرىهايى داشتند. اين نمونه نيز شنيدنى است و خواندنى!