234گرفته بود، چه معنايى مىتواند داشته باشد؟ جز الهامبخشىِ كربلا براى مبارزۀ ضد ستم؟!
نگهبانى از چنين مرقدى، حفاظت از سرچشمۀ الهام است. و نصب نشانه براى گم نشدن قبر، دليل پاىبندى به اين كانون اميدبخش است. شيعيان، از همان آغاز، همتى بلند و تلاشى چشمگير داشتند تا مركزيت كربلا را حفظ كنند.
...آنانكه حسين(ع) را به خاك سپردند، بر سر قبر او نشانهها و علائمى بر پا داشتند تا آثار آن از بين نرود. در عهد بنىاميه، براى قبر حسين، نگهبانانى گماشته بودند تا از رسيدن زائران به قبر مطهر ممانعت به عمل آورند. قبر در محاصرۀ پاسگاههايى بود كه مأموريت مهمشان، همان جلوگيرى از زيارت بود. اولين كسى كه تربت پاك آن حضرت را زيارت كرد «عبيدالله بن حرّ جعفى» بود كه در نزديكى آن محلّ مىزيست. بر كنار تربت آن شهيدان حاضر شد و نگاهى به شهادتگاههاى آنان كرد، درحالى كه چشمانش اشكآلود و گريان بود، قصيدۀ معروف خود را در مرثيۀ حسين(ع) و شهداى كربلا سرود:
يقول أَميرٌ غادرٌ و ابن غادر...
كه در اين قصيدۀ بلند و زيبا، ضمن بيان فاجعۀ بزرگ كشتن فرزند فاطمه، و حسرتِبزرگ و پشيمانى فزاينده بر يارى نكردن او، به يارى كنندگان آن امام در روز عاشورا دعا مىكند و مىگويد:
«خداوند، روح آنان را كه در يارى او، پيرامون او جمع شدند و حمايت كردند، از باران رحمتِ دائمى خويش سيراب كند.
من بر قبرها و شهادتگاههاى اين شهيدان ايستادم.
قلبم نزديك بود كه منفجر شود و درونم از هم بپاشد و چشمم از اشك لبريز شد.
به جانم سوگند، اينان شجاعان ميدانهاى نبرد بودند كه به معركۀ جنگ شتافتند.
اينان در يارى كردن فرزند دختر پيامبرشان با شمشيرها، در شجاعت و دليرى به