88ياريشان شتافتم. خلوتتر كه شد برگشتم. ساعت حدود 11 بود كه به سوى مسجدالنَّبى صلى الله عليه و آله حركت كردم. جزئى قرآن و نماز ظهر و عرض ارادتى در كنار بيت الزهرا عليها السلام و از كنار ستونها به سمت بيت النبى صلى الله عليه و آله حركت كردم و سپس از مسجد خارج شدم. ظهر بود و گرم، به بيمارستان برگشتم. در بيمارستان پس از ناهار، به خاطر اينكه دكتر مظفرى حالش بد بود، كشيك را از او تحويل گرفتم تا او استراحت كند و دكتر اناركى طرفهاى غروب از من تحويل گرفت. شام خوردم و مجدداً ساعت 12 شب كشيك را تحويل گرفتم.
ديدار از ابيار على عليه السلام
(30 فروردين 75)
ديشب گلو درد به شدت آزارم مىداد. حالم بد بود و بدتر مىشد. سرما خورده و مانند حجاج ديگر كلافه بودم. بيدارى شب تا 4 صبح بهكلى حالم را خراب كرد. ساعت 3/5 بامداد بود كه به داروخانه رفتم و دارو گرفتم. بعد دكتر تاج مير را صدا كردم. كشيك را تحويل او داده براى استراحت رفتم. پس از اذان صبح، نماز خواندم و خوابيدم تا 12 ظهر، حالم بهتر شد.
بعد از ظهر كارى نداشتم. استراحتى كردم و ساعت 3 بعد از ظهر آماده شدم تا با گروهى از دوستان، براى عزيمت به ابيار على عليه السلام ، باز به سمت جنوب راه افتاديم و از كنار مسجد