20را براى لحظات پرشكوه اين ديدار سنگين، مهيا نمىيافتم.
پيش از اين، وقتى به قصد زيارت امام رضا عليه السلام به سوى مشهد مقدس مىرفتم احساس هيجان زيارت يك وجود مقدس را در خويش جستجو كرده بودم، ولى احساس امشب شبيه آن احساس نبود و من در جستجو و تشخيص اين تفاوت وامانده بودم.
آيا پيش از اين قلبى صافتر، عاطفهاى صيقلىتر، و عشقى سرشارتر داشتم؟ و حالا، در گذر زمان، آينۀ وجودم زنگار گناه گرفته و در انعكاس نور معنى، ناتوان شده بود؟ و يا ذهن كوچك و خانه محقّرِ عواطف و گنجينۀ احساساتم، گنجايش عظمت و معنويت اين سرزمين مقدس را نداشت؟
در مدينه علاوه بر زيارت رسولاللّٰه صلى الله عليه و آله ، فاطمه زهرا، امام مجتبى، امام سجاد، امام باقر، و امام صادق عليهم السلام و نيز حمزۀ سيدالشهدا، امّالبنين، فاطمۀ بنت اسد، عقيل و دهها و بلكه صدها شهيد و صحابۀ فداكار پيغمبر صلى الله عليه و آله را نيز زيارت مىكنم و شايد اين انبوه ديدار و اينكه هر لحظه ذهن هيجان زده و پر تلاطمم، متوجه يكى از اين بزرگواران بود، خود را و عواطف خويش را حيران مىديدم. نور مهتاب دشت را بهزحمت مىكاويد و من با اضطراب خويش خو مىكردم.
به گمانم خوابم برده بود و شايد تنها خواب مختصرى، ساعت را نگاه كردم، 3/5 بامداد را نشان مىداد؛ (روز نوزدهم فروردين).
وارد مدينه شده، از خيابانهاى آن مىگذشتيم و لحظاتى بعد، وقتى