19
در حريم دوست
مدينۀ منوّره
حركت به سوى مدينه
مأموران سعودى در داخل اتوبوسها، گذنامهها و ويزاهاى افراد را كنترل كردند و بعد از معطلى زياد، حوالى 11/5 شب به سمت مدينه حركت كرديم. به دليل خسته بودن خواب به چشمانم نمىآمد. در روشنايىِ مهتاب، چشم به صحراى عربستان دوختم و در سكوت شب، چشمهاى خويش را در چشماندازى كه نصيب كمى از نور داشت، به كاوش واداشتم.
احساس غريبى در وجودم موج مىزد. گرچه هنوز به مناطقى كه حرم محسوب مىشود، نرسيده بوديم، ليكن خود را در سرزمين پيغمبر صلى الله عليه و آله در اقيانوسى از هيجان و عاطفه غوطهور مىديدم. اين سرزمين جايى است كه تاريخ اسلام در آن شكل گرفته و من براى نخستين بار در آن قدم مىگذاشتم و با ناباورى سعى مىكردم خود را براى زيارت قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله آماده كنم. اتوبوس به سوى مكانى مىرفت كه قدمگاه رسولاللّٰه صلى الله عليه و آله و ائمۀ معصوم عليهم السلام بود و من خويش