13
آغاز راه
ايران اسلامى
لحظاتِ آغازين سفر...
...كمى دير شده بود. خود را به دفتر هيأت پزشكى رساندم ولى هيچكس در دفتر حضور نداشت. دست نوشتهاى بر درِ يكى از اتاقها، اطلاع مىداد كه جلسۀ توجيهىِ هيأت پزشكى در نمازخانه برگزار مىشود. از پلهها پايين رفتم. هندسۀ ساختمانِ مجلّل سازمان حج و زيارت بهراحتى درك نمىشود. چندين بار به اين ساختمان آمدهام اما راهروها و جهات ساختمانهاى فرعىاش هنوز در حافظهام نقش نبسته و البته اضطراب سفر فردا نيز به سردرگمىام دامن مىزند.
ساعت از چهار گذشته است. نمازخانه را پيدا كردم. همسفرها همگى جمع بودند. وقتى وارد شدم، جلسه هنوز آغاز نشده بود.
لحظاتى بعد، پس از تلاوت قرآن، يكى از مسؤولان دفتر شروع به صحبت كرد؛ در بارۀ سفر، وظايف، چگونگى آغاز و انجام پرواز، ورود به جدّه، انتقال به مدينۀ منوره، استقرار در