42پرسيدم : مادرم نزد شماست ؟ فرمود : در نجف است اما در مكان ديگرى است، دانستم كه هم درجۀ پدرم نيست.
گفتم : پدر حال شما چگونه است ؟ فرمود : در شدت و سختى بودم و الان بحمد اللّه راحتم.
تعجب كردم، گفتم : آيا كسى مثل شما هم گرفتار مىشود؟! فرمود :
آرى، حاج رضا پسر آقا بابا مشهور به نعلبند از منطلبى داشت و مطالبه مىكرد به آن خاطر حالم بد بود.
از ترس بيدار شدم و به برادرم كه وصى پدر بود صورت خواب را نوشتم و سفارش كردم تحقيق كند چنين شخصى از پدرم طلب داشته يا نه.
در جواب نوشت : دفترها را تفتيش كردم، اسم حاج رضا جزء طلبكاران نبود.
دوباره نوشتم آن شخص را پيدا كن و از خودش سؤال نما آيا از پدرمطلبى داشته ؟ در جواب نوشت : او را يافتم و از او پرسيدم، گفت :
آرى، مبلغ هيجده تومان از پدر شما طلب داشتم و جز خداوند كسى را بر آن اطلاع نبود، پس از فوت آن مرحوم از شما سؤال كردم نام من جزء طلبكاران هست ؟ شما گفتيد : نه، من هم سندى براى اثبات نداشتم از اين كه چرا نام مرا در دفتر ننوشته دلتنگ شدم.
خواستم هيجده تومان را به او بدهم قبول نكرد، گفت : بدهى پدر شما را حلال كردم 1.
بياييد به اين گفتار با عظمت حضرت صادق عليه السلام كه ضامن نجات