23از پدر مىشنيد و اكنون خود را با صفوف لشكر خونخوار يزيد روبهرو مىديد، مىتوانستيم به محمد بن حنفيه نسبت ترديد بدهيم؟
اشتباه كسانى كه اينگونه مىانديشند، اينجاست كه گمان كردهاند گفتار على عليه السلام دربارۀ اين حادثه در جنگ صفين، منحصر در اين يك جمله است، درحالى كه چنين نيست. على عليه السلام سخنان ديگرى نيز در اين زمينه فرموده و در آن آشكارا نامِ حسين عليه السلام را برده و از تشنگى او در وقت شهادت در زمين كربلا سخن گفته است.
علامۀ مجلسى رحمه الله در كتاب «بحارالأنوار» روايتى را از بعضى كتب معتبر نقل كرده كه: روزى على عليه السلام بسيار گريست، وقتى از علت گريهاش پرسيدند، فرمود: «گريۀ من براى پيروزى نيست؛ بلكه، متأسفم چرا اين فرزندم حسين كه امروز تشنهكامانى را سيراب كرد، همين سيرابشدگان (از اهل كوفه)، فردا در كربلا او را تشنهكام خواهند كشت.»
روشن است كه اين سخنِ حضرت را، تنها راوى يعنى عبداللّٰه بن قيس نشنيد، بلكه بيشتر مردمى كه پيرامون على عليه السلام گرد آمده بودند، آن را شنيدند.
با اين اوصاف، آيا رواست كسى بگويد: امام وقتى به زمين كربلا رسيد، احتمال داد گفتۀ پدرش با آن سفر قابل تطبيق باشد؟!
قصۀ كربلا قصهاى نيست كه محارم اين خاندان، به تمام خصوصيات و حوادث آن آگاه نباشند. در اثبات اين سخن، باز هم اوراقى از تاريخ را مرور مىكنيم:
* در كتاب «قاموسالرجال»، در ذيل نام «حبيب»، داستان ملاقات ميثم و حبيب آمده است كه در شرح حال ميثم تمّار مىتوانيد آن را بخوانيد.
* طبرى از ابو مخنف نقل مىكند: امام حسين عليه السلام از مكه با زن و فرزند حركت كرد و اين خبر به محمد بن حنفيه (كه در آن هنگام در مدينه بود) رسيد. محمد كه در تشتى وضو مىساخت، با شنيدن اين خبر سخت گريان شد، آنقدر گريست كه صداى افتادن قطرات اشكش در تشت بهگوش مىرسيد». 1