260
هست به پيرامنش طوف كنان آسمان
شاعر در قصيدۀ ديگرى كه تماماً دربارۀ كعبه است، نظر خود را دربارۀ اهميّت كعبه بيان كرده است. او كعبه را در آينۀ صبح ديده و گفته است: «در وراى خانه صاحب خانه را بايد ديد»، آسمان را جامه و پوشش كعبه ديده و گفته است تمام حاجيان كه لباس احرام مىپوشند، هنگام صبح كعبه را در لباسى سبز رنگ مشاهده مىكنند. خاقانى ستارگان را براى تسبيح پروردگار از آسمان به زمين فرود مىآورد؛ زيرا مىبينند كه آه زائران بر بالاى آسمان كعبه گنبدى تشكيل داده و مانع ديد ستارههاى آسمانى شده و آنها را از فيض ديدار كعبه محروم كرده است. او كعبه را از ملك و عرش برتر مىداند و آنها را نيز دوستدار و طرفدار كعبه مىشمارد. خاقانى راه باديه را پر خطر ولى كعبه را محلّ امن و امان مىبيند و آن دو را به ترتيب به شبهاى غم و روز طرب و شادى، چاه و يوسف، شب تيره و روز روشن، داروى تلخ و خوشى عافيت، ظلمت و تاريكى لفظ و درخشش معنى، پل آتش و سفره بهشتى، شوره و چشمه آب روشن، غوره و مىگوارا و... تشبيه كرده و قدرت تخيّل خود را نموده است:
شب روان چون رخ صبح آينه سيما بينند
خود فلك شقّه ديباى تن كعبه شود