252اشاره كرده و گفته است:
حق كرد خليل را اشارت
تا كرد بنا بسان كعبه...
مسألۀ حجاب و انجام واجبات دينى از ازمنۀ قديم مطرح بوده يك ارزش شمرده مىشده است؛ لذا خاقانى دربارۀ ممدوح خود گفته است:
چندان كه مجاور حجابى
و باز وقتى همين عصمت الدّين به زيارت كعبه رفته بود، خاقانى قصيدهاى در مدح وى گفته و اعتقادات او را مورد ستايش قرار داده است:
اى در عجم سلالۀ اصل كيان شده
وى در عرب زبيدۀ اهل زمان شده
شاعر طواف كعبه و مشاهدۀ آن و بوسيدن حجرالأسود را مايۀ شرف و بزرگى دانسته است كه مردم پس از مراجعت حاجى به ديدن او مىروند و او را مىبوسند و مدّتى به سخنان او گوش فرا مىدهند و اين ديد و بازديدها خود مىتواند منشأ بركاتى باشد:
تو ميهمان كعبه شده هفتهاى و باز
يكى از فلسفههاى حج رمز قربانى است كه عبارت از كشتن نفس امّاره مىباشد.
خاقانى ممدوح خود عصمت الدّين را در اين قصيده به اين توفيق رسانده و گفته است:
خون بهيمه ريخته هر ميزبان به شرط
شاعر در قصيدهاى به مطلع:
پيش كه صبح بر درد شقّۀ چتر چنبرى
خيز مگر به برق مى برقع صبح بردرى
به بهانۀ مدح جلال الدّين ابوالمظفّر شروانشاه، دربارۀ مراسم عيد قربان، عرفات، مشعر الحرام و... سخن گفته. با وجودى كه وى قصايد بسيار زيبايى در تعظيم حج و كعبه و ديگر اماكن مقدّسه دارد، گاهى نيز به مناسبت، به مدح پرداخته و در تغزّل قصايد از حج و كعبه و... طورى استفاده كرده كه به ظاهر ارزش آنها را زير سؤال برده، هر چند مىتوان تغّزلها را عارفانه پنداشت وگفت از حجّ و كعبه به عنوان بهترينها سود جسته ولى به جاى توجّه كردن به ظاهر، به باطن نظر داشته و منظورش از مى و ميكده و خُم و جام و زلف و... مفاهيم اصطلاحى عارفانه بوده است زيرا:
اصطلاحاتى است مر ابدال را
كه از آن نبود خبر اقوال را 2
خاقانى كه به شاعر صبح مشهور است در اين قصيده چنين ادامه مىدهد:
روز رسيد و محرمان عيد كنيد زين سبب