99امام از يك سو با نيروى مرموز معنوى خود افراد شايسته را در مسير تكامل باطنى رهبرى مىكند. با قدرت علمى خود افراد نادان را تعليم مىدهد.
بانيروى حكومت خويشيا قدرتهاى اجرايىديگر، اصولعدالترااجرا مىكند.
4 - امامت يا آخرين سير تكاملى ابراهيم عليه السلام
از آنچه در بيان حقيقت امامت نوشتيم بخوبى استفاده مىشود كه ممكن است كسى مقام پيامبرى، تبليغ و رسالت را داشته باشد ولى مقام امامت در او نباشد، اين مقام، نيازمند شايستگى فراوان در جميع جهات است و همان مقامى است كه ابراهيم عليه السلام پس از امتحانات دشوار و ابراز شايستگى پيداكرد، اين آخرين حلقه سير تكاملىابراهيم عليه السلام بود.
آنها كه گمان مىكنند منظور از امامت تنها فرد شايسته و نمونه است، به اين حقيقت توجه ندارند كه چنين مطلبى از آغاز نبوت در ابراهيم عليه السلام بودهاست.
وآنها كه گمان مىكنند منظور از امامت سرمشق و الگو بودن براى مردم است بايد گفت اين صفت براى ابراهيم عليه السلام و تمامى انبيا و رسل عليهم السلام از آغاز دعوت نبوت وجود دارد و به همين دليل، پيامبر بايد معصوم باشد؛ زيرا اعمالش الگو است.
بنا بر اين مقام امامت، مقامى است بالاتر از اينها و حتى برتر از نبوت و رسالت و اين همان مقامى است كه ابراهيم عليه السلام پس از امتحان شايستگى از طرف خداوند دريافت داشت.
5 - ظالم كيست؟
منظور از ظلم در جملۀ: ...لاٰ يَنٰالُ عَهْدِي الظّٰالِمِينَ تنها ستم كردن به ديگران نيست، بلكه ظلم (در برابر عدل) به معنى وسيع كلمه به كار رفته و نقطه مقابل عدالت به معنى گذاردن هر چيز به جاى خويش، است. بنا بر اين ظلم آن است كه شخص يا كار يا چيزى را در موقعيتى كه شايسته آن نيست، قرار دهند.
چون كه مقام امامت و رهبرى ظاهرى و باطنى خلق، مقام فوق العاده پر مسؤوليت و با عظمتى است، يك لحظه گناه و نافرمانى و سوء پيشينه سبب مىشود كه لياقت اين مقام سلب شود.
اينكه در احاديث مىخوانيم ائمه عليهم السلام ، براى اثبات انحصار خلافت بلافصل