64بيشتر جنبۀ بازپرسى دارد، اين احتمال منتفى است، به علاوه تعبير به كلمۀ لعل (شايد) نيز متناسب با معنى دوم نيست؛ زيرا اگر مردم در برابر صحنۀ مجازات حضور يابند، طبعا مشاهده خواهند كرد، شايد ندارد.
جارچيان در اطراف شهر فرياد زدند كه هر كس از ماجراى خصومت ابراهيم عليه السلام و بدگويى او نسبت به بتها آگاه است، حاضر شود و به زودى هم آنها كه از اين موضوع آگاه بودند و هم ساير مردم اجتماع كردند تا ببينند سرانجام كار اين متهم به كجا خواهد رسيد؟
شور و ولولۀ عجيبى در مردم افتاده بود، چرا كه از نظر آنها جنايتى بىسابقه توسط يك جوان ماجراجو در شهر رخ داده بود كه بنيان دينى مردم محيط را به لرزه درآورده بود.
سرانجام محكمه و دادگاه تشكيل شد، زعماى قوم در آنجا جمع بودند. بعضى مىگويند: خود نمرود نيز بر اين ماجرا نظارت داشت.
نخستين سؤالى كه از ابراهيم عليه السلام كردند اين بود پرسيدند: «تويى كه اين كار را با خدايان ما كردهاى؟ اى ابراهيم!»؛ قٰالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هٰذٰا بِآلِهَتِنٰا يٰا إِبْرٰاهِيمُ ، آنها حتى حاضر نبودند بگويند تو خدايان ما را شكستهاى و قطعه قطعه كردهاى، بلكه تنها پرسيدند: تو اين كار را با خدايان ما كردى؟ ابراهيم عليه السلام آنچنان جوابى گفت كه آنها را سخت در محاصره قرار داد، محاصرهاى كه قدرت بر نجات از آن نداشتند ابراهيم عليه السلام گفت: «بلكه اين كار را اين بت بزرگ آنها كرده! از آنها سؤال كنيد اگر سخن مىگويند!»؛ قٰالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هٰذٰا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كٰانُوا يَنْطِقُونَ .
اصول جرمشناسى مىگويد، متهم كسى است كه آثار جرم را همراه دارد، در اينجا آثار جرم در دست بت بزرگ است (طبق روايت معروفى ابراهيم عليه السلام تبر را به گردن بت بزرگ گذاشت).
اصلا چرا شما به سراغ من آمديد؟ چرا خداى بزرگتان را متهم نمىكنيد؟ آيا احتمال نمىدهيد او از دست خدايان كوچك خشمگين شده و يا آنها را رقيب آينده خود فرض كرده و حساب همه را يكجا رسيده است؟!
از آنجا كه ظاهر اين تعبير به نظر مفسران با واقعيت تطبيق نمىداده و از آنجا كه