62
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِمٰا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ(67) 1
59 - گفتند: هر كس با خدايان ما چنين كرده، قطعا از ستمگران است (و بايد كيفر ببيند)!
60 - (گروهى) گفتند: شنيديم جوانى از (مخالفت با) بتها سخن مىگفت كه او را ابراهيم عليه السلام مىگفتند.
61 - (عدهاى) گفتند: او را در برابر چشم مردم بياوريد تا گواهى دهند.
62 - (هنگامى كه ابراهيم عليه السلام را حاضر كردند) گفتند تو اين كار را با خدايان ما كردهاى، اى ابراهيم؟!
63 - گفت: بلكه بزرگشان كرده باشد! از آنها سؤال كنيد اگر سخن مىگويند!!
64 - آنها به وجدان خود بازگشتند و (به خود) گفتند: حقا كه شما ستمگريد.
65 - سپس بر سرهاشان واژگونه شدند (و حكم وجدان را به كلى فراموش كردند و گفتند:) تو مىدانى كه اينها سخن نمىگويند!
66 - (ابراهيم) گفت: آيا جز خدا چيزى را مىپرستيد كه نه كمترين سودى براى شما دارد و نه زيانى مىرساند (كه به سودشان چشم دوخته باشيد يا از زيانشان بترسيد).
67 - اف بر شما و بر آنچه غير از خدا پرستش مىكنيد، آيا انديشه نمىكنيد (و عقل نداريد)؟!
برهان دندانشكن ابراهيم
سرانجام آن روز عيد به پايان رسيد و بتپرستان شادى كنان به شهر بازگشتند و يك سر به سراغ بت خانه آمدند، تا هم عرض ارادتى به پيشگاه بتان كنند و هم از غذاهايى كه به زعم آنها در كنار بتها بركت يافته بود بخورند.
همين كه وارد بت خانه شدند، با صحنهاى روبرو شدند كه هوش از سرشان پريد، به جاى آن بت خانۀ آباد با تلى از بتهاى دست و پا شكسته و به هم ريخته روبرو شدند! فريادشان بلند شد: «صدا زدند: چه كسى اين بلا را بر سر خدايان ما آورده است؟!» «قٰالُوا