36نبوت خود را براى بنى هاشم بيان كرد ، جانشينى و رهبرى على ( عليه السَّلام ) را نيز اعلام نمود ، و اين حاكى از آن است كه نبوت و امامت همزاد بوده و دارنده هر دو منصب از جانب خدا به وسيله وحى الهى معين مى شوند . اين مسأله در منابع تاريخى چنين آمده است :
پيامبر گرامى ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) سه سال دعوت پنهانى داشت . آنگاه كه خدا او را با آيه «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» 1 مخاطب ساخت ، او بيش از چهل تن از بستگان خود را كه همگى از شخصيت هاى بنى هاشم بودند ، براى ضيافت ناهار دعوت كرد . پس از صرف غذا ، پيامبر ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) سخنان خود را چنين آغاز كرد :
« هيچ كس از مردم براى كسان خود چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ام ، نياورده است . من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده ام ، خدايم به من فرمان داده كه شما را به توحيد و يگانگى وى و رسالت خويش ، دعوت كنم ، چه كسى از شما مرا در اين راه كمك مى كند تا برادر و وصى و جانشين من در ميان شما باشد ؟ » .
آن حضرت اين جمله را گفت و اندكى درنگ كرد تا ببيند كدام يك از آنان به نداى او پاسخ مثبت مى دهند ، در آن لحظات ، سكوتى مطلق و آميخته با بهت و تحير بر مجلس سايه گسترده بود و همگى سر به زير افكنده و در فكر فرو رفته بودند .
ناگهان على ( عليه السَّلام ) كه سن او در آن روز از 15 سال تجاوز نمى كرد ، سكوت را درهم شكست و برخاست و رو به پيامبر كرد و گفت :
« اى پيامبر خدا ! من تو را در اين راه يارى مى كنم » ، سپس دست خود را به سوى پيامبر ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) دراز كرد تا دست او را به عنوان پيمان فداكارى بفشارد ، در اين موقع پيامبر ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) دستور داد كه على ( عليه السَّلام ) بنشيند ، بار ديگر پيامبر ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) گفتار خود را تكرار