32درگذشت رسول خدا ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) پديد آمده باشد ، تا درباره مبدأ آن به گفتگو بنشينيم .
تشيع ، با اسلام تاريخ يكسان دارد . در واقع تشيع همان اسلامى است كه پيامبر خدا ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) آورده و يكى از تعاليم آن ، استمرار رهبرى و امامت به وسيله فردى است كه از جانب خدا تعيين و به وسيله پيامبر ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) معرفى مى شود . اين اصل اساسى كه ضامن بقاى اسلام است و هويت تشيع را تشكيل مى دهد ، در زمان خود رسول خدا ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) به وسيله آن حضرت اعلام شد و گروهى از صحابه پيامبر ، آن را پذيرفتند و پس از درگذشت رسول خدا ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) بر همان پيمان باقى ماندند . اينان پيشگامان تشيع در عصر رسول خدا ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) و پس از او بودند . امّا گروهى ديگر ، اين اصل را ناديده گرفته و رهبرى را از آن ديگرى دانستند .
تشيّع به اين معنى ، تاريخى جز اسلام و واقعيتى جز اين آيين ندارد و اين اصل ، يعنى تعيين رهبر و امام از جانب خداوند ، جزئى از تعاليم اسلام بوده و در زمان حيات پيامبر ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) اعلام شده است .
رويكرد عقلانى در شيوه گزينش رهبر
پيش از آن كه صفحات احاديث و تاريخ را ورق بزنيم ، نخست درباره شيوه حكومت اسلامى پس از رسول خدا ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) سخن مى گوييم . حاصل سخن اين كه آيا پيامبر اسلام ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) براى زعامت و اداره امور كشور پس از رحلت ، فردى را معين كرد ، يا اين كه آن را به مهاجرين و انصار واگذار نمود ، و به لقاء اللّه پيوست ؟
محاسبات اجتماعى به روشنى ثابت مى كند كه پيامبر ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) فردى را براى زعامت معين كرد و در اين مورد ، به امر الهى ، « حكم خداوند » را بر « انتخاب امت » ترجيح داد ، زيرا به هنگام رحلت پيامبر ( صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم ) سه دشمن قوى و نيرومند ، جامعه اسلامى را تهديد مى كرد . از جانب شرق مجوس آتش پرست ، از جانب غرب روميان مسيحى و در داخل ، ستون پنجم نفاق كه براى خود ، قدرت و ريشه هاى اجتماعى