29
مقدمه
« شيعه » در لغت ، به معنى تابع و پيرو است و لذا قرآن ابراهيم ( عليه السَّلام ) را شيعه نوح ( عليه السَّلام ) معرفى مى كند و مى فرمايد : « وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرٰاهِيمَ» 1 ، و در محاورات عرفى ، پيروان و ياران شخص را شيعه مى گويند . 2 و از خصوصيات اين لفظ اين است كه بر مفرد و جمع يكسان اطلاق مى گردد ، يعنى به يك نفر و ده نفر نيز شيعه گفته مى شود .
« تشيّع » به معنى ادعاء پيروى از شخص و مقامى است .
ولى در اصطلاح متكلمان و فقيهان و مورخان « شيعه » كسى است كه علاوه بر مهر و مودت به على و فرزندان او ، رهبرى امت را در قلمرو سياسى و علمى از آن امام على و فرزندان وى بداند ، و مسأله خلافت از پيامبر را تنصيصى تلقى كند نه انتخابى و شورايى .
اين اصل ركن تشيع و روح آن است امّا ديگر مسائل كلامى و فقهى از هسته تشيع بيرون بوده و چه بسا ممكن است همه فِرَق در آن مسائل نظرى يكسان ، و يا انظار گوناگون داشته باشند ، و شيعه نيز از اين اصل مستثنى نيست ، در بسيارى از مسائل با تمام مسلمانان جهان وحدت نظر دارد .