42شدهاند و آن را با معيارهاى بشرى مقايسه نمودهاند، از اين رو توصيف پيامبر صلى الله عليه و آله را به چنين صفاتى، زيادهروى و غلو در تعظيم او با انتساب صفات الهى به او مىدانند. چنين تفكرى ناشى از جهل محض است؛ چراكه خداوند تعالى به هركه بخواهد هرآنچه اراده كند مىبخشد بدون اينكه الزام و اجبارى در اين امر باشد؛ بلكه او تنها براى اكرام و رفعت مقام و بيان فضل و برترى فردى بر ديگران، بدينگونه به او تفضل مىنمايد و اين هرگز بهمعنى انتزاع حقوق ربوى يا صفات الهى براى او نيست؛ چراكه اين حقوق و صفات در جايگاه الهىاش اختصاص به مقام حق دارد و اگر كسى از مخلوقات به اين صفات وصف شود، در حدود مناسب بشرى است؛ يعنى محدود و اكتسابى است و از طريق تفضّل و ارادۀ حق، كسب گرديده است نه با توان قدرت و تدبير مخلوق. و در اين شكل چنين صفاتى او را در مقام الوهيت يا شريك خداوند تعالى قرار نمىدهد. از جملۀ اين مسائل چنين است:
شفاعت: شفاعت اختصاص به خداوند دارد و در قرآن كريم فرموده است: «قُلْ لِلّٰهِ الشَّفٰاعَةُ»؛ 1 ولى براى پيامبر صلى الله عليه و آله يا ديگر شفيعان نيز حقّ شفاعت با اذن الهى وجود دارد؛ همانگونه كه در حديث آمده است:
«اوتيت