311
خاتمه
نويسنده مىگويد: پس از اين گذرِ فرساينده در بيان حقايق دردناك من بايد چه كنم؟ آيا در مكان و منصب خود بمانم و از افراد سادهلوح به نام خمس و اعانات به عتبات پولهاى كلان بستانم و بر ماشينهاى لوكس بنشينم و از تجمّلات برخوردار شوم؟ يا كالاى فناپذير دنيا را كنار نهم و از اين محرّمات دورى گزينم و به حق اعتراف كنم؟
پاسخ وى آن است كه براى خوانندۀ ارجمند آشكار شد آنچه را نويسنده حقايق دردناك مىخوانَد در واقع همان دروغهاى دردناك و بافتههاى باطل است، زيرا نويسنده حتّى صحّت يك حديث را كه بدان استدلال كرده براى خواننده به اثبات نرسانْد و واقعى بودن داستانها و حكايتهاى خود را براى خواننده ثابت نكرد، و در اين ميان روشن شد كه او حتى شيعى نبوده است چه رسد به اينكه عالمى شيعى باشد، و بر همگان آشكار گشت كه او فردى است غير عادل و دروغباف كه از ميان احاديث آن را شكار مىكند كه مىپندارد هدفش را بر مىآورَد و به