212در سرزمينهاى اسلامى به سر مىبرند سودبخش است.
نعيم با سند خود از كعب حديثى را نقل كرده مىگويد: «مهدى به جنگ با روميان فرستاده مىشود و توانايى ده گونه فقه در اختيار او قرار مىگيرد و تابوت آرامش [ سكينه ] را از غارى در انطاكيه بيرون مىآورَد كه توراتى در آن است كه خداوند بر موسىٰ عليه السلام نازل كرد و انجيلى كه خداوند بر عيسى عليه السلام فرو فرستاد و با آن ميان يهوديان با توراتشان و ميان مسيحيان با انجيلشان داورى مىكند» (الفتن از نعيم بن حماد، ص 249).
چرا نويسنده از خود نمىپرسد: مهدى را با تورات و انجيلى كه نسخ شدهاند چه كار؟ در حالى كه كتابى از خدا در اختيار دارد كه از هيچ سوى باطل بدان ره نمىيابد؟
پس چرا ميان مسيحيان با انجيل و ميان يهوديان با تورات داورى مىكند نه با داورى اسلام؟