72مطالب بوده و تحقيق آن را به ديگران واگذار كرده است. همچنين مراجعه به آراى يك يا چند نفر از پيروان يك مذهب براى شناخت عقايد مسلّم آن مذهب كافى نبوده و اصولاً استناد به قول يك يا چند نفر در مقابل اكثريت قاطع دانشمندان محقق آن فرقه، ملاك صحيحى براى قضاوت نيست.
در پايان اين بحث دو نكته را يادآور مىشويم:
1 - متهم كردن مذاهب اسلامى يكديگر را به تحريف قرآن، به ويژه در عصر كنونى، جز به نفع دشمنان اسلام نخواهد بود.
2 - اگر برخى از علماى شيعه كتابى دربارۀ تحريف قرآن نوشتهاند، بايستى نظريۀ شخصى خود او تلقى شود، نه نظريه اكثريت قاطع علماى شيعه. و از اين رو است كه مىبينيم پس از انتشار كتاب مزبور، رديههاى متعددى از سوى علماى شيعه بر آن نوشته شده است؛ همان گونه كه وقتى در سال 1345 ه . ق از طرف يكى از علماى مصر كتابى با استناد به پارهاى روايات درباره نسخ يا انساء (به فراموشى انداختن) تلاوت آياتى از قرآن، به عنوان اثبات تحريف در قرآن نوشته شد، از طرف علماى دانشگاه ازهر مردود شناخته شد و كتاب مزبور مصادره گرديد.