12در صفحۀ بيست آن، جملهاى از مرحوم استاد فقيد شيخ محمد حسين «مظفرى» نقل كرده و آن را مطابق دلخواه خود تفسير و معنا مىكند، در اينجا هر دو عبارت را مىآوريم تا روشن شود كه نويسندگان وهابى چگونه، با كمال وقاحت، افراد را به «دعوت به شرك» متهم مىسازند.
مرحوم مظفرى مىگويد: تشيع، از نخستين روزى كه پيامبر مردم را به يكتايى خدا و رسالت خود دعوت كرد، آغاز گرديد.
آنگاه چنين مىگويد:
دعوت به «پيروى از ابوالحسن» (على (ع))، دوشادوش دعوت به «توحيد خدا و رسالت پيامبر»، پيش مىرفت.
اين نويسندۀ پاكستانى در انتقاد از سخن مظفرى مىنويسد:
پيامبر، مطابق گفتار مظفرى، على را شريك نبوت و رسالت قرار مىداد!
اگر اين نويسنده، اسير هوىٰ و هوس نبود و خود را به وهابيان نمىفروخت، و اگر از الفباى عقايد شيعه آگاه بود، چنين اعتراض مضحكى، به نويسندۀ بزرگ جهان اسلام نمىكرد.
اگر چنين دعوتى، «دعوت به شرك» يا «شركت در رسالت» باشد، پيش از همه، خود قرآن اين كار را انجام داده است؛ زيرا قرآن علاوه بر دعوت به «اطاعت از خدا و رسول»، به اطاعت از «أولِى الْأمْر» نيز دعوت كرده و فرموده است:
«أَطِيعُوا اللّٰهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » 1