205
دوم: عقل،
پس بر مجنون واجب نيست، مگر آن كه مجنون ادوارى باشد و دورۀ عاقل بودنش به قدرى باشد كه به حج و تحصيل مقدماتى كه حاصل نيست برسد.
سوم: استطاعت از جهت مال و بدن و باز بودن راه و امن بودن و وقت داشتن براى حج كردن،
و هر يك از اينها را فاقد باشد حج بر او واجب نيست.
مسأله 2 مراد از استطاعت، عقلى نيست، بلكه آن چيزى است كه شرع معين فرموده، و آن دارا بودن زاد و توشۀ سفر است به هر مقدارى كه محتاج است به حسب اختلاف فصول و اختلاف اشخاص از حيث عزت و شرف و قوت و ضعف، و دارا بودن مركوب است به هر نحوى كه متعارف است، به طورى كه اگر از آن به ما دون آن اكتفاء كند خلاف شأن و آبروى اوست كه در اين صورت واجب نيست و يا آن كه رفتن با آن حرج و مشقت دارد و يا در معرض خطر است.
مسأله 3 اگر توشۀ سفر ندارد لكن مىتواند بين راه با كسب تهيه كند واجب نيست حج بر او، و اگر برود كافى از حج واجب نيست.
مسأله 4 اگر كسى از محل سكونتش استطاعت ندارد، و لكن تا محلى بدون استطاعت رفت و از آنجا تا مكه به واسطۀ كمى راه مستطيع شد، يعنى خرج رفتن و برگشتن به وطنش را داشت، حج بر او واجب است در صورتى كه شرايط ديگر هم موجود باشد.
مسأله 5 شرط است در وجوب حج، آن كه توشه و نفقۀ رفتن و برگشتن را داشته باشد به طور متعارف، مگر آن كه بخواهد در مكه بماند، در اين صورت نفقۀ برگشتن لازم نيست، يا بخواهد به جاى ديگر غير از وطنش اقامت كند كه نفقۀ برگشتن تا آنجا لازم است اگر نفقه كمتر باشد، و امّا اگر بيشتر باشد و لكن از روى ناچارى بايد در آن محل اقامت كند، شرط است نفقۀ تا آن محل را اگر چه از وطنش بيشتر است، دارا باشد.