32
چند تذكر:
24 1 رفتن به حج نبايد باعث شود كه انسان كار واجبى را كه اهميّت آن از حج بيشتر است، ترك نمايد؛ يا حرامى را انجام دهد كه ترك آن مهمتر از حج باشد؛ يا ضررى كه عادتاً تحمّل آن ممكن نيست بر او وارد شود.
25 2 كسى كه شرايط وجوب حج را دارا نيست مىتواند حج مستحبى يا نيابى انجام دهد و در صورتى كه بعداً شرايط وجوب را پيدا نمايد، كفايت از حجِ واجب نمىنمايد.
26 3 اگر كسى شرايط وجوب حج برايش فراهم شده بوده ولى نمىدانسته و تصور مىكرده كه وظيفۀ او حج مستحبى است و آن را به قصد وظيفۀ فعلى به جا آورده حج او كفايت از حجِ واجب مىنمايد.
اگر كسى كه حج بر او واجب شده، در انجام آن كوتاهى كند
(مستقر شدن حج)
27 1 كسى كه داراى شرايط وجوب حج باشد، بايد در اولين سال، حج به جا آورد؛ و اگر در انجام آن كوتاهى كند، علاوه بر اين كه معصيت نموده حج بر او «مستقر» مىشود، يعنى حج بر ذمّه و عهدۀ او ثابت مىشود، و بايد آن را به هر نحو ممكن در اولين وقت ممكن، انجام دهد؛ حتى اگر هزينۀ سفر را از دست داده باشد، بايد با قرض يا مثل آن به حج برود هر چند برايش سخت باشد، مگر اين كه به حدّ غير مقدور برسد؛ و چنانچه وفات كند و حج را به جا نياورده باشد، بايد از طرف او قضا شود.
28 2 كسى كه حج بر ذمّه و عهدۀ او ثابت و مستقر شده، يعنى حج بر او واجب شده بوده ولى در انجام آن كوتاهى نموده است، هنگام مرگش واجب است وصيّت كند كه براى او حج به جا آورند.