47پيامبر(ص) براى عيادت از او وارد شد. وقتى وى را در آن وضع ديد، گريه كرد و فرمود: مردى كه اينگونه در راه خدا مصيبت ببيند، بر خداست كه (آنچه حق اوست) در موردش انجام دهد و انجام خواهد داد. 1
على(ع) در غزوه احُد، دشمنان را از چپ و راستِ پيامبر(ص) دور مىكرد. آنحضرت آن قدر جنگيد كه شمشيرش شكست و سه تكه شد! آن را نزد پيامبر(ص) برد و عرض كرد: اين شمشير من است كه قطعهقطعه شده، آيا من به بيعتم وفا كردم؟!
حضرت فرمود: آرى، و آنگاه ذوالفقار (شمشير مخصوص) را به او داد و چون پيامبر(ص) ديد از شدّت جنگ و خستگى ناشى از آن، پاهاى على(ع) توهم مىرود سرش را به سوى آسمان گرفت و در حالىكه گريه مىكرد، گفت: خدايا! وعدهام دادى كه دينت را يارى كنى و اگر بخواهى ناتوان نيستى ... 2
شگفتى سلمان فارسى درباره فاطمه(عليها السلام) و خنده پيامبر(ص)
از سلمان فارسى نقل است كه گفت: روزى به خانه فاطمه(عليها السلام) رفتم، ديدم كه او در حالى كه با چادرى خود را پوشانده، خوابيده است و ديگى در كنارش مىجوشد، بى آنكه آتشى زير آن باشد! با شتاب نزد پيامبر(ص) رفتم. پيامبرخدا(ص) تا مرا ديد، خنديد و فرمود: اى ابو عبداللَّه (سلمان)، آنچه از حال دخترم فاطمه ديدى تعجب كردى؟! گفتم: آرى، اى پيامبرخدا(ص). آن حضرت فرمود: آيا از كار خدا تعجب مىكنى؟ خداى تبارك و تعالى دانست دخترم فاطمه(عليها السلام) ضعيف است، از اينرو، او را تأييد كرده، بهوسيله فرشتهاى گرامى، وى را در كارهايش كمك كرد. 3
گريه پيامبر(ص) درباره فاطمه(عليها السلام)
از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: پيامبرخدا(ص) بر فاطمه(عليها السلام) وارد شد، در حالى كه بر او پوششى از كرك شتر بود و با دستانش آسياب را مىچرخاند و به كودكش شير