89آنها اقدام كرد و التماس و توسل آنها، هيچ تأثيرى در وى نگذاشت. سپس گردن اين دو برادر را زد و سر آنها را نزد ابنزياد برد. ابنزياد از او پرسيد كه اينها را كجا يافتى؟ او نيز پاسخ داد كه در خانه پيرزنى از ما، مهمان بودند. بر ابنزياد گران آمد كه وى، حرمت ميهمان بودن آن دو را رعايت نكرده بود. ازاينرو به يكى از حاضران در مجلس دستور داد تا آن شخص را ببرد و در همان نقطهاى كه دو كودك را كشته بود، به قتل برساند. 1
برخى پژوهشگران، در درستى اين داستان، ترديد كرده و آن را فاقد اعتبار تاريخى دانستهاند؛ زيرا مورخان به فرار دو فرزند مسلم به كوفه پس از واقعه عاشورا، اشاره نكردهاند و از طرف ديگر، محمد در كربلا به شهادت رسيد و نام ابراهيم نيز ميان فرزندان مسلم، به چشم نمىخورد. 2 (تصوير شماره 29)
شيخ عباس قمى نيز پس از نقل اين داستان، مطابق روايت شيخ صدوق مىگويد: 3
شهادت اين دو طفل به اين كيفيت، نزد من مستبعد است. اما چون شيخ صدوق كه رئيس محدثان شيعه و مروّج اخبار و علوم ائمه(عليهم السلام) است، آن را نقل فرموده و در سند آن، جملهاى از عُلما و اجلاء اصحاب ما واقع است، لاجرم ما نيز متابعت ايشان كرديم و اين قضيه را ايراد نموديم.
از سوى ديگر، ابن سعد، گزارشى شبيه داستان شهادت طفلان مسلم را بهصورت مختصر نقل كرده است؛ با اين تفاوت كه داستان را متعلق به فرزندان عبدالله بن جعفر طيار، دانسته است. 4
«بلاذرى» نيز در روايتى تقريباً يكسان، خلاصه روايت ابن سعد را نقل كرده است: 5 «ولجأ ابنان لعبدالله بن جعفر الي رجل من طيء فضرب اعناقهما، وأتي ابنزياد برؤوسهما،