38شرعى پيدا كرده است؛ بدون آنكه نيازى به قرينه داشته باشد.
اين واژه، در اصطلاح به امر تازهاى گفته مىشود كه اصلى در كتاب و سنت ندارد؛ بهعبارتديگر، بدعت آن است كه گفتار يا كردارى را در دين وارد كند و در گفتار و كردار خويش، به صاحب شريعت و نمونههاى متقدم و اصول محكم دينى، استناد نورزد. 1
گفتنى است، در لسان شرع نيز غالباً بدعت در مقابل سنت قرار گرفته است. انديشمندان، تعاريف مختلفى از اين واژه به دست دادهاند كه نمونههايى از آنها را اينجا يادآور مىشويم:
1. ابن تيميه (متوفاى 728 ه.ق) نوشته است: «چيزى كه ازجانب خدا و رسولش تشريع نشده باشد و امرى بر وجوب يا استحباب آن دلالت نكند، بدعت ناميده مىشود». 2 وى همچنين نوشته است: «آنچه از اعتقادات يا عبادات كه مخالف كتاب و سنت يا اجماع سلف بوده باشد، بدعت به شمار مىآيد». 3
2. شاطبى (متوفاى 790 ه.ق) معتقد است: «طريقة في الدين مخترعة تضاهي الشرعيّة، يقصد بالسلوك عليها المبالغة في التعبّد لله سبحانه». 4
3. زركشى (متوفاى 794 ه.ق) مىگويد: «بدعت در اصطلاح شرعى، امرى جعلى مىباشد كه حادث و ناپسند است». 5
4. ابن رجب حنبلى (متوفاى 795 ه.ق) مىنويسد:
بدعت، احداث امرى است در دين كه دليلى ازجانب شرع بر وجود آن دلالت