285«فرزندان قبيله اوس يا خزرج». اين يكى از راههاى بيان علت است كه اصوليان، آن را ايما (اشاره) مىنامند و مىگويند: از موارد ايما، آن است كه حكم را بر يك وصف مشتقى مترتب سازند؛ مانند «اكرم العلماء». ازاينرو اگر مترتبساختن احترام بر علمى كه در علما هست، بهسبب عليت علم نبود، بعيد بود كه چنين دستورى صادر شود.
درباره انصار نيز همينگونه است كه حكم، مترتب بر نصرتى است كه انصار آن را انجام دادهاند. اما شارع در حديثى كه در حق امام على(ع) بيان شده است، حكم را كه عبارت از نفاق دشمن على(ع) و ايمان دوست اوست، مترتب بر ذات على(ع) و نام خاص آن حضرت دانسته است؛ نه بر وصف او، و اگر على(ع) صفتى داشت كه دشمنى او بهسبب آن صفت روا مىبود و دشمن او، منافق به شمار نمىآمد، شارع هرگز حكم نفاق را بر نام شخصى آن حضرت، بدون هرگونه قيدى مترتب نمىساخت. پس سياق خبر بيانگر آن است كه ذات على(ع) چنان پاك و مقدس است و صفاتى جدايىناپذير در اوست كه جز منافق، نمىتواند بهسبب آنها، او را دشمن بدارد.
5. بيشتر نواصب به راستگويى و ديندارى مشهورند!
ابن حجر در توثيق نواصب و توجيه كلام پيامبر اسلام(ص)، چنان افراط كرده است كه گويا روايات آن حضرت را درباره نكوهش و خروج خوارج از دين به ياد ندارد. معلوم نيست چه تلازمى بين دشمنى على(ع) و راستگوبودن در نقل حديث، وجود دارد كه نواصب و دشمنان اهل بيت(عليهم السلام)، راستگوترين افراد در نقل حديث معرفى مىشوند! اين ادعاى بىدليل، در حالى مطرح مىشود كه خود ابن حجر به نقل از ابن ابىلهيعه مىنويسد:
از يكى از بزرگان خوارج كه توبه كرده بود، شنيدم كه مىگفت: خوارج هر موقعى مىخواستند كارى انجام دهند، خواسته خود را بهصورت حديث مطرح، و حديثى بر طبق آن جعل مىكردند. 1