238
2. علم
مراد از اين شرط، علم به حديث، احوال رجال و طبقات آنها و درجات و مراتب آنان بهلحاظ حفظ و اتقان، علم به اسلوب كلام عرب و دانستن اسباب جرحوتعديل است و در صورت نبود اين صفت در جارح و معدل، جرحوتعديل، ظنى و حدسى و احكامشان قطعاً همراه با خطا خواهد بود. ابن ابىحاتم در اين باره نوشته است: «سپس به تبيين طبقات و سنجش حالات رجال نياز افتاد تا كسانى كه نقاد، خبير و اهل جستوجويند، شناخته شوند كه اينان همان عالمان جرحوتعديلاند». 1
مراد از «علم به اسباب جرحوتعديل» نيز مسائلى است كه نزد محدثان، مؤثر در عدالت يا فسق راويان است؛ زيرا اگر جارح يا معدل، به اين عوامل آشنايى كامل نداشته باشد، ممكن است برخى راويان را بهسبب انجامدادن كارى جرح كند كه عادتاً شخص با انجام آن، فاسق و مستحق جرح نيست 2 و بهعكس، با انجامدادن كارى كه عادتاً موجب عدالت نيست، تعديل شوند و درواقع، بهصورت سليقهاى در جرحوتعديل راويان عمل كند.
سبكى نيز درباره لزوم اتصاف جارح و معدل به دانستن اسباب جرحوتعديل، نوشته است: «كسى كه به اسباب جرحوتعديل آگاه نباشد، جرحوتعديل، نه بهنحو اطلاق (بدون ذكر سبب) و نه بهنحو تقييد (با ذكر سبب)، از وى پذيرفته نيست». 3گفتنى است