61تقريباً يك ساعت به غروب مانده بود كه وارد شده و امروز هشت فرسنگ قطع مسافت نمودهايم. و اين قريه بسيار خوبى است.
قرب هشتصد خانوار رعيتنشين دارد؛ متعلق به سيد بحرينى است و اراضى بسيار خوبى دارد كه از براى زراعت خيلى خوب است و حاصلخيز است و داراى چندين قنات است و از رودخانه خررود 1و ابهررود هم آب مىگيرند.
غرض، وارد به سرايى شديم كه تقريباً چند سال مختصرى است كه ساخته و آباد شده و منزل [2] خوبى داشت، گرفتيم، ولى امشب همه كسالت داريم، چون چندين هنگام است كه خواب كاملى ننمودهايم و برخلاف عادت و معمولى، همه روزه حركت نمودهايم. آقاى اخوى از اول شب خوابيدند و ما هم دو ساعت از شب رفته، به اتفاق همراهان، بعد از صرف چايى و غذا خوابيديم.
[دومين روز سفر و خرابى مَركب]
يوم پنجشنبه، پانزدهم شهر شعبان، صبح از خواب برخاستيم و چايى را صرف نموديم، سوار شده، حركت كرديم.
پانصد قدمى بيش از منزل دور نشده بوديم كه چرخ دستگاه معيوب شد. پايين آمديم و چون سورچى 2 ما كامل از علم خودش نبود، 3 نتوانست درست نمايد؛ اظهار نمود كه مهترم 4 را مىفرستم به قزوين چرخ را ببرد درست نمايد، بياورد.
چون چاره نبود؛ لهذا قبول نموده و مهتر خودش را سوار نمود به يكى از اسبها، ولى