30هنگامىكه بازرسى شروع مىشود، متوجه مىشوم بازرسى بسيار سختى در حال جريان است: «كفشها را از پا در آوريد و داخل دستگاه بگذاريد و پا برهنه وارد گيشه بازرسى شويد. هرچه داريد، در قسمت ورودى سيستم بازرسى الكترونيكى تخليه كنيد». به نظر نمىرسد اين بازرسى شديد به دليل خطر حمل تجهيزات احتمالى ضد امنيتى باشد. منطق اين بازرسى با منطق نگرانى از احتمال جابهجايى اشيائى مانند: مواد مخدر و ترياك بيشتر هماهنگ است؛ چون بازرسى با لمس شديد بدنى و در همه اجزاى بدن همراه است.
مدتى گذشت تا وارد هواپيما شديم؛ هواپيماى پهنپيكر «بوئينگ 747» عربستان بههمراه خدمه فيليپينى و تايلندى. ساعت ده شب است. هر كس بر روى يك صندلى مىنشيند. دوست جديد يافتهام. او هم مرا به يك صندلى اختصاصى راهنمايى مىكند، آن هم در انتهاى هواپيما.
ساعت نزديك 45:23 شب است. هواپيما آماده حركت مىشود. از مشكلات اين هواپيماها، نداشتن هرگونه ارتباط كلامى با مسافران است. هيچكدام از توصيههاى مهمانداران و خلبان براى مسافران مفهوم نيست و موقع خطر و توصيههاى امنيتى، حضور مترجم در اينگونه هواپيماها بسيار ضرورى است؛ زيرا بيشتر زائران، زبان عربى يا انگليسى آن هم با لهجه فيليپينى نمىدانند و لازم است به شركتهاى هواپيمايى سعودى تكليف شود تا از مهمانداران ايرانى بهره گيرد.
از سوى ديگر، كم حجابى مهمانداران در همان برخورد اول، براى زائر خانه خدا كمى زننده است، همچنين مىتوان تكليف كرد كه براى غذاى مسير رفت زائران، از غذاهاى ايرانى استفاده كنند؛ چراكه بسيارى از زائران با بىميلى از اين غذاها مىخورند.
هواپيما آرام آرام برمىخيزد. به ياد جمله معروف مرحوم «ملاصدراى شيرازى» مىافتم كه مىگويد: موجودات در عالم هستى نسبت به ذات واجب الوجود، همانند آويختگىهاى روى سقفاند و اگر «حكيم شيراز» الان همراه ما بود، شايد به جاى