85و كثيرةالنفع است و عموم اسلاميان و خصوص ايرانيان... 1 ولى چون آب جده و حجاز ملايم با مرض ترش معده نيست، نگران ماندهام و منتظرم يك ساعت زودتر يا حضرتعالى به بغداد تشريففرما شويد و يا اينكه بنده به تهران برسم و حقاً بدانيد كه در اين چندماهه مخلص مريض و بسترى، بهعلاوه چند مانع ديگرى كه قادر بر مراسله نبوده و همين حال مرا در مكاتبات احباب مقصر نموده تا آنجا رسيده كه جناب اشرف عالى، در كارت، آقامحمدتقى شهرستانى قصور داعى را به كملطفى تعبير فرموده و همين علالت و كسالت مزاجم باعث عدم اجابت آقايان پاكستانى گرديده، كه نتوانستم دعوتهاى آنها را اجابت نمايم و در اين مرحله اخيره، مخلص زاده سيد جواد را به عوض خود فرستاده و بايستى امشب با طياره آنها عودت نمايد و در مرحله پيش از اين، جناب آقاى كاشفالغطا را فرستاديم، ولى افسوس كه خيلى برخلاف ميل مردم آنجا و مردم اينجا سلوك فرمودهاند، اگرچه در مراجعتشان ما را اميدوار فرمودند كه استحصال اذن تعمير بقيع شريف را به واسطه سفير سعودى، عبدالحميد خطيب و نوشته رسمى او به پادشاه حجاز و... ليكن با كمال تأسف رئيس وفد ايرانى بهسوى پاكستان؛ يعنى آقاى حاج ميرزا خليل كمرهاى تصريح نمودند كه از سفير سعودى مشاراليه تحقيق اين معنى را نموديم، قسم ياد نمود كه من هرگز به دولت متبوعه خودم يا به غير آنها چيزى در اين باب ننوشتهام و ممكن نيست بنويسم؛ زيرا كه خلاف مذهب آنها است و اگر چنين توسّطى بنماييم توليد اشكال براى من خواهد نمود، سپس گفت كه شخصى با كاشفالغطا بود (يعنى سيّدالعراقين) درخواست نمود با اصرار شيخ كه سفارشى براى اكرام و احترام شخص او بنويسم، من هم مانعى نديده نوشتم و به او دادم.
خلاصه، اين سوء تصرّفات سيّدالعراقين و نشريات و تنويهات او خرابى و انقلابى توليد كرده كه دود و شراره اين آتش دنبالههاى بدى دارد و در هرجا با حضرت شيخ متّفقاً استشهاد به مراسلات و بيانات ملازمان حضرتعالى و عكس و منقولات مزّيفه و... و... 2 مىنمايند (تا چه شود).