25احكام ثانوى به مكلف واگذار شده و تشخيص هر مكلفى معتبر است؛ اما تشخيص موضوع احكام حكومتى، يعنى مصلحت و مفسده ملزمه مربوط به حكومت و جامعه، بر عهده حاكم شرع است.
گفتار سوم: مفهوم لغوى و اصطلاحى حاكم و حاكم شرع
«حاكم»، اسم فاعل از ماده (ح ك م)، و در لغت به معانى «قاضى» 1 و «كسى كه بين مردم حكم مىكند» 2 و «مانع ظلم به مظلوم مىشود» 3 معنا شده است.
واژه حاكم در قرآن كريم به كار نرفته، ولى به صورت جمع با تعبير «حُكّام» 4 و چندين بار نيز با تعابير «خيرالحاكمين» 5 و «احكمالحاكمين» 6 در مورد خداوند استعمال شده است و مفهوم آن در آيات مذكور، «قاضى» و «داور» است. 7
در احاديث، كلمه حاكم بيشتر به معناى «قاضى» و در برخى موارد به معناى «والى» و «فرمانروا» به كار رفته است. 8
در متون فقهى هم مراد از واژه حاكم، برحسب مورد، «قاضى» و «داور» يا «فرمانروا» است؛ 9 براى مثال در ابواب يا احكامى كه به حل اختلافات مردم و مرافعات آنان