14جاى خود را با او عوض كند. اما حضرت محمد(ص) گفت: زندگى در اتاق پايين براى او كه ميهمانهاى زيادى دارد، بهتر است. ابوايّوب نيز آرام شد.
كمى بعد، حضرت محمد(ص) مقدارى از زمينهاى آن اطراف را از صاحبانشان خريد. كمكم سنگ بناى مسجدى بزرگ كه من باشم، در آنجا نهاده شد. ياران رسول خدا(ص) از زن و مرد، در ساختنِ مسجد به كمك او آمدند و من ساخته شدم. آن زمان ساختمان من خيلى كوچكتر از فضاى امروزىام بود. آن روزها مسلمانان پيكرهام را با شاخ و برگ و تنه نخلها ساختند. اما بعد از سال چهارم هجرى من خشتى و گلى شدم. و با گذشت زمان، هربار بزرگتر مىشدم و شكل ساختمانم عوض مىشد.
من در نخستين روزهاى تولّدم، حدود 35 در30 متر يعنى حدود 1050 متر مربع بودم. مسلمانان اول، سقفم را با شاخههاى درخت خرما پوشاندند. بهشكلى كه هنگام بارندگى، آب به سر و صورت نمازگزاران مىريخت. آن اوايل قبلهام به سمت شمال و سرزمين بيتالمَقْدِس بود.