304عضدالدوله او را بخشود. همچنين عمران به عضدالدوله گفت كه شخصى كه اين مكان را به وى ياد داده و او را از اسمى كه هيچكس آن را نمىداند، با خبر كرده است، صاحب اين ضريح، امام على(ع) است. سپس داستانى را كه در خواب ديده بود، براى او تعريف كرد و عضدالدوله، منصب وزارت را به او داد.
راوى اين روايت مىگويد: «عمران بن شاهين نذر كرد، زمانى كه عضدالدوله او را ببخشد، پابرهنه و سربرهنه، به زيارت قبر اميرمؤمنان(ع) برود». شيخ حسن الطحال، راوى اين خبر، مىگويد:
هنگامى كه شب، بر او سايه افكند (در اوج تاريكى شب)، به تنهايى از كوفه خارج شد. جدم على بن طحال، سرورمان، اميرمؤمنان(ع) را در خواب ديد كه به او مىفرمود:
«اقعد و افتح لوليّ عمران بن شاهين»؛ «بنشين و براى دوست من عمران بن شاهين در را باز كن».
او همانجا نشست و در را باز كرد. ناگهان عمران بن شاهين آمد. هنگامى كه رسيد، گفت: «بسم الله مولانا». شيخ گفت: «تو كيستى؟». عمران گفت: «عمران بن شاهين». من به او گفتم: «تو عمران بن شاهين نيستى». عمران به من گفت: اميرمؤمنان(ع) به خواب من آمد و فرمود:
«اقعد و افتح لوليّ عمران بن شاهين»؛ «بنشين و در را براى دوست من، عمران بن شاهين باز كن». او گفت: «به حقانيت اميرمؤمنان(ع) سوگندت مىدهم! ايشان به شما چنين گفت؟» عمران گفت: «بله. به حقانيت او قسم مىخورم كه به من چنين گفت». عمران خودش را روى بارگاه مقدس انداخت؛ درحالىكه آن را مىبوسيد. سپس شيخ را به مسئول ماهىها، ارجاع داد تا شصت دينار به او بدهد. عمران، قايقهايى داشت كه در آب در زمينه صيد ماهى فعاليت مىكردند.
ابن طاووس مىگويد: «به عقيده من، او ايوان معروف به ايوان عمران را در دو بارگاه مطهر غروى و حائرى (نجف و كربلا) ساخته است. بر دو