113
«فى حجرة من دور آل جعدة بن هبيرة»؛ «پدرم را در حجرههاى خانههاى آل جعدة بن هبيرة به خاك سپردم». 1
ابنكثير اين روايت را در كتاب «البداية و النهاية» تكرار كرده است. اما در آنجا گفته است كه اين روايت را از الحسن حافظ ابنعساكر گرفته است. 2 پيش از اين گفته شد كه ابنعساكر، روايات خطيب بغدادى را نقل مىكرده است. بدون ترديد، شك و شبههاى كه بر اثر اين روايت در من به وجود آمده است، براى شما خواننده محترم نيز پيش آمده است. چگونه ممكن است كه امام حسن(ع) پدرش را در اينجا به خاك بسپارد؟! آلجعده چگونه مىتواند از قبر امام على(ع) محافظت كند؛ بهجز صله رحمى كه آنان را به امام على(ع) پيوند مىدهد؟! اين مكان چه رمز و رازى را در خود دارد؟! از اينها عجيبتر، نقل چنين رواياتى، بدون تفسير يا انكار يا ضعيف دانستن روايت يا صداقت راوى آن، براى اين مهم است كه چنين مسئلهاى، به امام پرهيزكار، حضرت على(ع)، مربوط مىگردد.
روايت دوم: بغدادى در تاريخ خود، به نقل از عبدالملك بن عمير نقل مىكند و مىگويد:
هنگامى كه خالد بن عبدالله، شالوده خانه يزيد، فرزندش را كند، پيرمردى را كه موهاى سر و صورتش سفيد گشته و در آنجا به خاك سپرده شده بود، خارج كرد. به من گفت: «آيا دوست دارى كه على بن ابىطالب(ع) را به تو نشان دهم؟» سپس آن جسد را به من نشان داد. ناگهان پيرمردى را ديدم كه موهاى سر و صورت او سفيد بود. گويا ديروز به خاك سپرده شده بود و جسدش هنوز تازه بود. اسماعيل بن بهرام ادامه مىدهد سپس گفت: «اى پسر! هيزم و آتش برايم بياور». هيثم بن عريان گفت: