40الْإِفْطَارِ» 1، ذكر نموده است. ايشان در باب وقت مغرب هفت روايت نقل نموده است كه چهار روايت ابتدايى بيانگر ذهاب حمره و سه روايت ديگر بر استتار شمس دلالت دارند. ولى در باب وقت الافطار تنها دو روايت ذكر كرده است كه هر دو بر اعتبار ذهاب حمره مشرقيه دلالت مىكند. ناگفته نماند ايشان در وقت افاضه از عرفات نيز سه روايت نقل كردهاند كه روايت اول بر ذهاب حمره دلالت دارد. 2 بنابراين همانطور كه بعداً ذيل اقوال فقها بيان خواهد شد، مرحوم كلينى را بايد از قائلان به ذهاب حمره مشرقيه به حساب آورد.
بعد از ايشان مرحوم شيخ صدوق (م: 381ق) در «كتاب من لايحضره الفقيه» احاديث غروب را روايت نمودهاند. 3 ايشان نيز قريب به هفت روايت نقل كردهاند. به جز دو روايت 4 كه دلالتش بر استتار شمس يا ذهاب حمره محل اختلاف است، تمامى روايات منقوله بر استتار شمس دلالت دارد. به همين دليل، گرچه ايشان به كفايت «استتار شمس» تصريح نكرده، با توجه به عدم نقل روايات ذهاب حمره و نكتهاى كه در مقدمه كتاب خود 5 بيان كرده است، فقهاى شيعه قول به استتار را به «ظاهر فقيه» نسبت دادهاند. 6
در ادامه، شيخ الطّائفه طوسى (م: 460ق) در كتاب «تهذيب الاحكام» ابتدا در