47
الْعَصرَيْن)؛ پاسخ دادن به سؤالهاى شرعى
(فَأفْتِ الْمُستَفتِى)؛ آموزش مناسك حج به ناآگاهان
(وَ عَلّمِ الجاهِل)؛ برگزارى جلسات بحث و گفتوگوى علمى
(وَ ذاكِرِ العالِمَ)؛ تأكيد بر ارتباط مستقيم و بىواسطه با حاجيان
(وَ لا يَكُنْ لك الى النَّاس ... ولا حاجِبٌ الّا وَجْهُك)؛ پاسخ مثبت به تقاضاى ديدارهاى مردمى
(وَ لا تَحجُبَنَّ ذَا حاجَةٍ عَنْ لِقائِك بها)؛ رسيدگى به مشكلات
(ان ذِيدَتْ عَن ابوَابِك فِى اوّلِ وِرْدِها)؛ دقت در مصرف بيت المال
(وَ انْظُر الى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَك مِنْ مالِ الله)؛ رسيدگى به وضع نيازمندان و گرسنگان
(مِنْ ذَوِى العِيَالِ وَ المَجَاعَة)؛ تأمين مسكن حاجيان و بازداشتن مكيان از دريافت اجاره بها براى مسكن حاجيان به پشتوانه آيه قرآن
(مُرْ اهلَ مكّةَ أنْ لَا يَأخُذوا مِن ساكِنٍ أجْرا). 1
با حاكميت خلفاى اموى و عباسى، ائمه اطهار(عليهم السلام) كه شايستگى ولايت بر امت را داشتند، به لحاظ عدم بسط يد، در امر عزل و نصب اميرالحاج نيز مانند ساير شئون حكومتى دخالت نداشتند. ولى همراه مردم در سفر حج حضور داشتند و اعمال و مناسك حج را به جا مىآوردند. انزواى آنان در جامعه بهويژه در بعضى از مقاطع تاريخ و عدم دخالت در امور حكومت، بازهم حكام و خلفا را راضى نمىكرد. جريان حضور هشامبن عبدالملك در سفر حج معروف است:
هنگامى كه او پس از طواف، آهنگ استلام حجرالأسود را نمود، با آنكه پسر عبدالملك حاكم و خليفه بود، بهخاطر ازدحام جمعيت از اينكه بتواند خود را به حجرالأسود برساند نااميد شد. از اين رو با اطرافيانش به كنار مسجد آمده، در گوشهاى به انتظار فرصت مناسبى براى استلام حجرالأسود نشست. در همين اثنا امام سجاد(ع) كه استلام حجرالأسود را قصد كرده بود، مورد توجه مردم قرار گرفت و راه را براى ايشان بازكردند. حضرت تا كنار حجرالأسود جلو رفت و آن را لمس كرد. هشام كه