80وهابيان مىگويند: استغاثه نوعى دعاست و در حديث آمده است كه « انّ الدعاء هو العبادة »؛ «دعا، همان عبادت است». پس كسى كه به پيامبر يا وليّى استغاثه مىكند، در واقع او را پرستيده است و چون پرستش جز براى خداوند شايسته نيست و شرك است، مستغيث به غير خدا نيز مشرك است!
جواب اين مطلب آن است كه ضمير فصل، چنانكه صاحب مفتاح مىگويد، افاده قصر مسند بر مسنداليه دارد و همچنين است معرفه بودن خبر. ساير نحويون نيز بر همين عقيدهاند. پس براى مثال، اگر بگوييم: «الله هو الرزّاق» معنايش اين است كه هيچ رزاقى جز او نيست. بنابراين حديث - پيامبر (ص) - « انّ الدعاء هو العبادة »، دلالت بر اين دارد كه عبادت مقصور [و منحصر] به دعا كردن است. پس معناى حديث اين است كه عبادت، غير دعا نيست [يعنى حقيقت عبادت همان دعاست]. مؤيّد اين قول، فرموده خداوند متعال است كه فرمايد: (قُلْ مٰا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لاٰ دُعٰاؤُكُمْ) ؛ «اگر دعاى شما نباشد، خداوند براى شما ارزشى قائل نيست» (فرقان: 77). [كه مراد از دعا عبادت است؛ يعنى اگر عبادت شما نباشد].
پس شرف انسان به عبادت او، و كرامتش، معرفت و طاعت اوست، و در غير اينصورت بر حيوانات برترى ندارد. ازاينرو حج و نماز و زكات و روزه و شهادت، همه اينها دعاست. همچنين است تلاوت و ذكر و طاعت. بنابراين عبادت، به دعا منحصر است.
هرچند طبق گفته وهابيت، استغاثه از جنس دعا باشد، در حديث مذكور حجتى بر اين معنا وجود ندارد؛ زيرا لزوماً هر استغاثهاى عبادت نيست؛ چرا كه ممكن است دعا عبادت نباشد [هر عبادتى دعاست ولى هر دعايى عبادت نيست]، همانگونه كه از ظاهر حديث برمىآيد.