78«شرك تبعيض»: به معناى تركيب خداوند از تعدادى خدا[ى كوچكتر]؛ مانند شرك نصارا.
«شرك تقرب»: به معناى عبادت غير خداوند براى تقرب به خداوند؛ مانند شرك جاهليت. شركى كه وهابيان آن را اساسى براى مشرك دانستن استغاثهكنندگان و متوسلان قرارداده و پايه بدعتهاى خود را بر آن نهادهاند، شرك تقرّب است كه جاهليت بدان معتقد بودند. آنچه جاهليت را بر چنين شركى واداشت، تسويلات شيطان بود كه به آنان چنين القا مىنمود كه عبادت خداوند متعال، با اين همه ضعف و ناتوانى كه آنان دارند، و تقرب نجستن به او به وسيله موجوداتى مانند فرشتگان كه نزد خداوند شريفتر و قوىترند، در واقع نوعى بىادبى است؛ اما از آنجا كه معبود خويش را هميشه يا برخى اوقات پنهان ديدهاند، بتهايى ساختند تا نمونهاى مثالى از معبودهاى پنهان خويش باشند، و به عبادت آنها پرداختند.
حال، روشن مىگردد كه احوال مشركان جاهليت، در هيچ صورت با مسلمانانى كه به وسيله انبيا و صالحان به خداوند توسل مىجويند، انطباق ندارد. آنان بتها را خدا قرار داده بودند، و «خدا» لفظى است كه مسمّاى آن مستحق عبادت است. بنابراين آنان معتقد بودند كه بتها شايسته عبادتند و نيز باور داشتند كه آنها سود و زيان مىرسانند و ازاينرو آنها را مىپرستيدند. چنين اعتقاد و عبادتى، آنان را مشرك مىساخت و هرگاه حجتى بر نبود نفع و ضرر در آنها اقامه مىگشت، مىگفتند: «ما آنان را نمىپرستيم جز آنكه موجب نزديكى ما به خداوند مىشوند».