36 پيامبر(ص) بوده است.
6. ابن ابى الحديد، گذشته بر اين، شأن نزول آيه را دربارهفدكاز ابوسعيد خدرى نقل كرده است. هر چند در اين نقل به سخن سيد مرتضى در كتاب «شافى» استناد جسته است، ولى اگر گفتار سيد مرتضى مورد اعتماد او نبود حتماً از آن انتقاد مىكرد.
به علاوه، در فصلى كه به تحقيق اين موضوع در شرح خود بر نهج البلاغه اختصاص داده است، از مذاكرهاى كه با استاد مدرسه غربى بغداد داشته صريحاً استفاده مىشود كه وى معتقد بوده است كه پيامبراكرم(ص) فدكرا به دخت گرامى خود بخشيده بوده است. 1
7. حلبى، در سيره خود، ماجراى طرح ادعاى دخت پيامبر و نامهاى شهود او را آورده است و مىگويد:
خليفۀ وقت قباله فدك را به نام زهرا(عليها السلام) صادر نمود ولى عمر آن را گرفت و پاره كرد. 2
8. مسعودى در كتاب «مروج الذهب» مىنويسد:
دخت پيامبر با ابوبكر دربارهفدكمذاكره كرد و از او خواست كهفدكرا به او باز گرداند، و على و حسنين و ام ايمن را به عنوان شاهدان خود آورد. 3
9. ياقوت حموى مىنويسد:
فاطمه(عليها السلام) پيش ابوبكر رفت و گفت پيامبرفدكرا به من بخشيده است. خليفه شاهد خواست و... (سرانجام مىنويسد:) در دوران خلافت عمر [بن عبدالعزيز] فدكبه دودمان پيامبر باز گردانيده شد؛ زيرا وضع درآمد مسلمانان