39 كه هم اكنون اين سخن تعصبات ديگران را بر خواهد انگيخت. ازاينرو به او فرمود: «چرا نگفتى من غلام انصار هستم؛ زيرا مولاى هر قومى از آنها محسوب مىشود». 1
از اين روايت درمىيابيم كه برخى ايرانيان موالى «اوس» و «خزرج» بودند كه پس از مسلمان شدن، انصار خوانده شدند. براساس نقل قولى، نام اين غلام ايرانى، رشيد بوده است. 2«واقدى» نقل مىكند:
رشيد فارسى، برده بنىمعاويه [از تيرههاى انصار]، مردى از مشركان قبيله بنىكِنانه را [در نبرد احد] ديد كه سراپا پوشيده در آهن بود و شعار مىداد: «من ابنعويم هستم!» رشيد آهنگ او كرد و چنان ضربتى به او زد كه زره او را پاره كرد و دو نيم ساخت و گفت: «بگير كه من غلامى فارسى هستم!» پيامبر (ص) او را ديد و گفتارش را شنيد، پس فرمود: «تو گفتى بگير كه من غلامى انصارىام!» و در اين موقع، برادر مقتول، همچون سگى دويد و راه را بر رشيد بست و گفت: «من ابنعويم هستم!» رشيد ضربتى بر سر او زد كه مغفر و سرش را به دو نيم كرد و گفت: «بگير كه من غلامى انصارىام!» پيامبر (ص) لبخند زد و فرمود: «آفرين اى اباعبدالله!» با آنكه او در آن موقع فرزندى نداشت، رسول خدا به او كنيه دادند. 3
در برخى منابع ديگر اين روايت از قول «عبدالرحمان» فرزند